تاریک شد هوا و تو رفتی به شهر نور
بی درد و ترس کردی از این زندگی عبور
**************
از آن زمـــان که فاصــله افتاد بیــن ما
هر شب به یاد قبـــل تو را می کنم مرور
*************
یک چهره داشتی پر از احساس های ناب
یک قلب مطمئن پر از ایمان و عشق و شور
**********
دستی که از لطافت بسیار پینه داشت
عمری پر از شرافت و از کینه هـــا به دور
***************
رفتی اگر چه از نظر چشـــم ماولــی
از یاد ما نمی رود آن چشــمه ی صبـــور
*********
گفتی نمی دهد به کسی مهلتی اجل
خوابیده این شتر در هر خانه ای به زور